بدر آمدن از دشواری. خلاصی یافتن از (تنگی) مشکلات. رهایی یافتن از مضیقه و بلیه: و او چند فرزه شهر از شهرهای هند بازگذارد... تا از عهدۀ این مشروطات تفصی کند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 39). و رجوع به تفصی شود
بدر آمدن از دشواری. خلاصی یافتن از (تنگی) مشکلات. رهایی یافتن از مضیقه و بلیه: و او چند فرزه شهر از شهرهای هند بازگذارد... تا از عهدۀ این مشروطات تفصی کند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 39). و رجوع به تفصی شود
سیاهه کردن. نوشتن. بقلم درآوردن: به اختیار بقلعۀ غزنه رفت و به حبس رضا داد و اسباب تجمل تفصیل کرد و به سلطان فرستاد. سلطان از این حرکت در خشم شد و او را به جنایت خرابی ولایت... مؤاخذه کرد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 360). بعد از این ای یار اگر تفصیل هشیاران کنی گر در آنجا نام من بینی قلم در سر زنش. سعدی
سیاهه کردن. نوشتن. بقلم درآوردن: به اختیار بقلعۀ غزنه رفت و به حبس رضا داد و اسباب تجمل تفصیل کرد و به سلطان فرستاد. سلطان از این حرکت در خشم شد و او را به جنایت خرابی ولایت... مؤاخذه کرد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 360). بعد از این ای یار اگر تفصیل هشیاران کنی گر در آنجا نام من بینی قلم در سر زنش. سعدی
آموزیدن فراگیری دانش اندوختن بدست آوردن حاصل کردن کسب کردن، جمع کردن اندوختن، جمع کردن مالیات گرفتن مالیات و و مقرریها، خلاصه چیزی را بر آوردن، کسب کردن علم
آموزیدن فراگیری دانش اندوختن بدست آوردن حاصل کردن کسب کردن، جمع کردن اندوختن، جمع کردن مالیات گرفتن مالیات و و مقرریها، خلاصه چیزی را بر آوردن، کسب کردن علم